سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس را سر انجامى است ، شیرین و یا تلخکامى است . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 91 خرداد 30 , ساعت 9:35 عصر

قد قامت الصلوة...


صدایی می آید شیوا و رسا

و چقدر زیباست:


الله اکبر:

خدایا بزرگی ات را می ستایم.

اشهد ان لا اله الا الله :

گواهم باش که بندگی ات را پذیرفتم.

اشهد ان محمد الرسول الله:

چقدر باید به خود ببالم که آخرین فرستاده ات را برای هدایت من فرستادی.

اشهد ان علیا ولی الله:

یعنی باورم شود علی تو، آن که نامش را از نام خود برگرفتی، امیر من است؟

حی علی الصلوة:

بر دو دیده ام با منت و افتخار می پذیرم که سر بر آستان بندگی ات بگذارم!

حی علی الفلاح:

یعنی تو که بی بهانه داده ای می خواهی باز بر من ببخشایی؟ این بار سعادتم را؟عجب خدایی دارم!

حی علی خیر العمل:

مرا به بهترین عمل فرامی خوانی؟ من به این کوچکی، تو با این همه بزرگی..مرا می بینی مهربانم؟

الله اکبر:

آری باید گفت الله اکبر، مرا ببخش تو منزهی از این تفکر خام من!

لا اله الا الله:

و به راستی هیچ کس را جز تو ای محبوب من، توان خدایی کردن نیست! ای آفریدگار لاشریک من!

.

.

.

آه..چقدر این ندا، زیبا صدایم کرد،

صبر کن... صبر کن... آمدم، بگذار با هم بگوییم:

"قد قامت الصلوة"



لیست کل یادداشت های این وبلاگ